دلم خیلی برِ آسمون تنگه
انقد این دل کوچولوم پردرده و ذهنم پرسؤال که نمیدونم ازکجا بگمو چه طوری شروع کنم
اما به نام تو آغاز میکنم، توئی که تنها لحظه های با تو بودنم ، لحظه های بودنمه
به نام تو آغاز میکنمو انجام رو به تو میسپرم که تو انجام منی
این جهان خود جنس جانهای شماست خود روید ان سو که صحرای شماست
این جهان زندان و ما زندانیان حفره کن زندان و خود را وا رهان
جوز پوسیدست دنیا ای امین امتحانش کم کن از دورش ببین
چشم مهتر با خرد چون بود جفت پس بدان دیده جهان را جیفه گفت
بر سگان بگذار این مردار را خورد بشکن شیشه ی پندار را
گفت دنیا لهو و لعب است و شما کودکید و راست فرماید خدا
از لعب بیرون نرفته کودکی بی ذکات روح کی باشی ذکی
خلق اطفالند جز مرد خدا نیست بالغ جز رهیده از هوا
کودکان سازند در بازی دکان سود نبود غیر تضییع و زیان
شب شود در خانه آید گرسنه کودکان رفته بماند یک تنه
این جهان بازیگه است ومرگ شب باز گردی کیسه خالی پر تعب
هین مشو مغرور اینجا در خیال
تا نیفتی در چه ضل و ضلال *
خیلی دلم میخواست داد بزنم ، فریاد بزنم آآآآآآآآآآآی آدما کجا میرین؟
میخواین به چی برسین؟
آخه چه طوری ؟
به چه قیمتی؟
ارزششو داره ؟...
ولی انقد خسته ام که نای فریاد زدنم برام نمونده
دیگه طاقت دیدن این همه دنیا طلبی رو ندارم
دیگه نمیتونم این همه تلاشو تمنی رو ببینم که فقط تا زمینه
دیگه از این همه آدم که پا روی هم میذارنو بالا میرن خسته شدم
ازین همه دلایی که همه چی توش پیدا میشه به جز صاحب دل دلم گرفته
ازین همه برجای بلند و سقفای بتونی که راهی به آسمون نداره ملولم
سکه رو سکه ، پول رو پول گذاشتن تا کِی
کی تاحالا تونسته از سکه هایی که رو هم گذاشته بالا بره به اسمون برسه که تو دوُّمیش باشی
فکر کردی تا کجا باهات میمونه بالاخره یه روز میذاریو میری
آخه اینه راهشه
نه به همین خدا نه برعکس هر کی ازین دنیا گذشت و جز خدا رو ندید ، رسید
دغدغه ی فرداتو داری یا نگرانی دستت خالی بمونی
مگه خدا نگفته : لا نَسئَلکَ رِزْقآ نَحنُ نرْزُقک 1
پس نگرانی برای چی ؟ دوئیدن تا کی؟
بابا یکم خدا محوری
صبرو توکّلم خوب چیزیه ها
یکم تقوی و یه ذره اعتقاد که ضرر نداره
یادت نره این دنیا یه مردابه ، هر چی بیشتر بودوئی ، جلو که نمیری هیچ ، توشم غرق میشی
مگه خدا نگفته :
وما هذهِ الحَیوةُ الدُنیا إلّا لَهوٌ وَ لَعِبٌ
وَ إنَّ الدَّارَ الآخِرةَ لَهِیَ الحَیَوانُ لو کانو یَعْلَمون 2
پس چرا بازیو جدی گرفتی؟ مگه یادت رفته اینجا گذرگاهه نه قرارگاه !
دیگه از خدا دلسوزتر که مثه یه بابا ، حتی مهربونتر از اون ندا داده :
بنده های من أرَضیتم بالحَیوةِ الدُنیا مِنَ الآخرة فما مَتاعُ الحیوةِ الدُنیا فِی الأخرة الّا قَلیل 3
آخه قرب یار و همنشینی ابرار و دارِ قرار .... انقدر ارزون
پریشبا از خودم میپرسیدم آخه مگه این دنیا چیه که هیشکی ازش سیر نمیشه
دیروز که داشتم لای کتابا سرک میکشیدم تو یه کتابی خوندم:
(البته بین خودمون بمونه که مراحل اخلاق حضرت ایت الله جوادی املی حفظه الله تعالی بود)
از آب شور بپرهیزید
به نظرم خیلی جالب اومد ، رفتم ببینم منظور حضرت استاد از آب شور چیه؟
بَله منظور همون اسمشو نبر بود .
فرموده بودند : دنیا به مثابه ی آب شور است که باید از آن پرهیز کرد ،
که نه تنها مانند آب گوارا عطش را نمیبرد بلکه بر ان میفزاید تشنه تر میکند...
جوابمو پیدا کردم و از اون روز تو فکر آب شورم تا الآن که در خدمت شمام
البته حالا که درد دل کردم یکم سبک شدم
هر چی فکر میکنمو میگردم میبینم پناه بردن تو بغل تو و
توسل به ائمه ی اطهار علیهم السلام تنها راه از زمین به اسمون رسیدنو آسمونی شدنه
خدایااااااااا پناه به تو از گیر زمین شدن
خدایا به این وقت اذان تو این لحظات غروب پنج شنبه که فقط تو میدونی چه قدر غریبه آسمونیم کن
دلمو مال خودت کن ، بیدلم کن که دیگه دلی نداشته باشم که تنگت بشه
گفتم شاید بخوای بدونی------------------------------------
* چند بیت از لب لباب مثنوی حضرت مولانا در بیان ترک دنیا
1. ایه 132 سوره مبارکه طه
2. ایه 64 سوره مبارکه عنکبوت
3. ایه 38 سوره مبارکه توبه