بسم الله الرحمن الرحیم
سلام همراهای بارون و ترنم بهاری
همین چند روز پیشا که داشتم از کلاس برمیگشتم ، دوتا آقای به ظاهر دردمند مردمو گویا آگاه به مسائل اجتماعی و مشکلات دولت و ملت داشتن درد دل میکردن و میخواستن حق مردمو بگیرن ؛ بحث از گرونیو مشکل بنزین و فحشا تو جامعه بود که رسید به انتقاد از دولت و خدمت گذاران ؛ گوشتون چیز بد نشنوه اولی به دومی گفت من یه چیزی شنیدم راس یا دروغشو نمیدونم ولی اینطوری میگفتن که ...
اولی شروع کرد و آبروی یه مسلمونو بردو به انسانیت و شعورش توهین کردو بعدم که خوب مطلبو جا انداخت و تهمتی نمونده بود که به اون بنده خدا نسبت بده دوباره آخرش گفت حالا نمیدونم راسته یا دوروغ ؟؟؟؟؟؟؟؟
حالا بگذریم که این خیلی درده که هنوز یه سری فکر میکنن بر ارزون شدن قیمت گوجه و گوشت انقلاب شده که تا گرونی میشه هر چی دلشون میخواد به انقلاب و انقلابیا میگن و انگار دولت و دولت مردا ریختنِ آبرو وخونِشون حلاله که تا دلشون میگیره پشت اونا حرف میزنن
آخه این درسته آدم هر چی شنید بیاد تعریف کنه ؟ یکم فکر ، یکم انصاف
بگذریم ازینکه اون چیزایی که میگفتنا اگه راستم بود و درمورد کافرم بودا جایی برای طرح کردن نداشت چه برسه به اینکه خودشونم مطمئن نبودن راسه یا دروغ
بگذریم که حالا تو این بلبشویی که هر کسی دنبال بهونس تا یه نسبت بیروایی به ملت و دولتمون بده درسته خودمون راهو براشون باز کنیم یا نه !
انگار اینروزا هرکس برِ اینکه بگه میفهمه ،میگه بقیه نمیفهمن اما وقتی حرف عمل و چاره میشه همچین عقب نشینی میکنه و سکوت اختیار میکنه که هر کی ندونه فکر مینه طفلکی اصلآ زبون نداشته و نداره
از وقتی این چیزارو شنیدمو دیدم یه فکرایی داره تو ذهنم موج میزن
اومدم تا یکم درد دل کنم ؛ من بگم شما گوش کنین ، شمام بگید من گوش میکنم
میگم شنیدید لایه ی اذن سوراخ شده؟
آره تعجب نکنین میدونم خبر تازه ای نیس امّا حرف من از یه جهت دیگس
از وقتی لایه ی اذن سوراخ شده هوا خیلی آلودس تا حدی که دیگه نمیشه یه نفس عمیق کشید و سرفه نکرد
دیگه هر وقت سرتو بالا کنی نگات نمیرسه به آسمون ؛ دورمونو یه لایه ی غلیظ دود و غبار گرفته؛ دیگه حتی آسمونم از زمین مات به نظر میرسه
باعث شده خیلی از اشعه های مضر خورشید به زمین برسه هوا گرموآلوده بشه
خلاصه بگم :
من میگم تقوی مثه لایه ی اذنه ؛ لایه ی تقوی تو دوره ی مام یکم نم کشیده
تقوایی که باید حصارمون باشه و از نافرمانی خدا حفظمون کنه دیگه بازارش کساده
خیلیامون مراعات خدا پیغمبرو نمی کنیم ؛ خیلی از گناها عرف شده ، بعضی بی عفتیا عادی شده بعضی ضد ارزشا نقل مجلسا و محافل دوستانه و خانوادگی شده
آخه یکمم تقوای گفتار ؛ نمیدونم انگار یادمون رفته که فردایی هست ؛ حساب کتابی تو کاره ، خدایی بالا سرمونه ،انگار همه چی تو همین دنیای کوچیک تموم میشه نه ثبتی نه ضبطی ...
انگار یادمون رفته اینجا توقفگاهه نه اقامتگاه ، انگار کلید آسمون تو شولوغی دنیا گم شده ؛ شاید دیگه خیلیا نمیخوان سرشونو بالا بگیرنو با آسمون چش توچش بشن
دیگه تو روزای ابریم همه با چتر راه میرن که مبادا نمی از ترنم لطافت حق روحشونو نوازش بده
قصه شیرینی و لذت گناهم همون لایه دود وغبار که دورمونو گرفته نمیذاره دو قدم جلوترو ببینیم
آسمونم از زمین فاصله گرفته ؛ قبلنا میشد از پنجره اتاق ستاره چید اما الان از تو پشت بوما هم نمیشه یه دل سیر ستاره دید
نمیدونم شاید راه و روش و منش اولیای خدا رو گم کردیم
شاید ناله ی شبونه ی مادرای شهدا دیگه به گوشمون نمیرسه
شاید پیام شهدامونو فراموش کردیم
یالیت قومی یعلمون بما غَفَرَ لی ربّی وجَعَلَنی من المُکْرمین (یس/27)
به خدایی خدا ؛خدا میبخشه ؛ تازه بخشیدن اولشه بعد پاداش میده کرم میکنه ؛ کریمانه پاسخ میده یک حسنه رو به ده تبدیل میکنه ؛ ده رو به صد ، صد رو به هفصدو بعد هزارو چارصد و بلکه دو چندان ...تا
وجعلنی من المکرمین
بیایم برگردیم ، در رحمت خدا همیشه بازه ؛بیایم خودمونو پیدا کنیم این راه بندگی نیست ؛ یکم خداترسیم بد نیس ؛تقوای خدارو داشتنم خوب جواب میده ها ، بیایم امتحان کنیم
خودستایی بسه بیایم یکمم خودستانی کنیم و خودمونو به خودش بسپریم
یاحق