بسم الله الرحمن الرحیم
سلام ، خوبی؟
_ ای ....
اینو شنیدی ...
_ چیو
اینکه :
یه روز ملا نصر الدین میره مسجد نماز بخونه ؛ همینطوری بدون اینکه کفشاشو در بیاره میره تو صف وای میسه ؛ یکی میگه : ملا با کفش نمازت دُرُس نیس
ملام بدون معتلی میگه : ولی کفش هست
_که چی ! هه هه خندیدم
_ چیه میخوای بگی جکم بلدی بگی ؟
نه نمیخوام جک بگم ...
_ پس چی
خوب میگم ...
_ ها حتمن میخوای بگی میتونی حرفتو با طنزو کنایه ام بگی ! خوب که چی ؟
نه بابا میخوام ..
_ چیه تو بعضی مسجدا کفشارو میبرن ! خوشمزه
نه ...
_ اها میخوای خواننده زیاد کنی نه! ، اینطوری ؟
_ نگی که میخوای دل خلق اللهو شاد کنیا ؟
نه بابا ، خب بذار منم حرفمو بزنم
_ خب بگو دیگه ؛ چی
مگه مهلت میدی هی تند و تند ....
میگم
_ زود باش
میگم تا حالا دقت کردی مام تو خودمون یه ملا نصر الدین داریم که یه وقتایی شیطونی میکنه
مثه این ملاهه که هواسش با همه هست الا اونی که باید
به جای اینکه هواسش به نمازش باشه و نگهبان دلش باشه که حرم غیر نشه ، هواسش به کفششه که گم نشه
اره کفش هست ولی به چه قیمتی
بعضی وقتا مام یادمون میره برای چی کجاییم
چی اصله و چی فرعه
مثلا یه وقتایی هواسمون به این هست که دوستامونو نرنجونیم ولی از دوست اذلی و ابدیمون غافلیم ... کفش هست
یه وقتایی برای اینکه تأیید دیگرونو جلب کنیمو بگیم مام هستیم یه چیزی میگیم که رضای خدا توش نیس ... کفش هست
یه وقتاییم ...
انگار نه انگار که رضای خلق ، رضای خداس
یا نه رضای خدا رضای خلقه
یا نه ... نمیدونم اصلا اینا که یکیه ؛ همش خداس
چی میگم..........
خودت میدونی دیگه ؛ بیشتر ازین دردسرت ندم
_ اره بابا میخوای برات نتیجه ی اخلاقیم بگیرم
واقعا ؛ شرمنده میکنی
_ مواظب کفشمون باشیم
چی ؟؟؟؟؟؟؟
_ مواظب کفشمون باشیم ؛ مگه چیه ؟
هیچی هیچی ؛ همون مواظب کفشمون باشیم
خداحافظ