سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 تعداد کل بازدید : 205408

  بازدید امروز : 21

  بازدید دیروز : 21

ترنم بهاری

[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

 

 

 

درباره بارون

ترنم بهاری
فاطمه حاجی زاده
ای پیر هوای خوانگاهم هوس است / طاعت نکند سود گناهم هوس است.یاران همه سوی کعبه کردند رحیل /فریاد زمن گناهگاهم هوس است.

 

لینک به لوگوی من

ترنم بهاری

 

یادگاریا

سر آغاز کلام
شب و من و تو
چشم ها را باید شست
فریاد اما بی صدا
گناهم یه جور مریضیه
بیا با خدا رو راست باشیم
یه تلنگر
دست خالی و سفر!
و یک روز وعده خدا خواهد آمد
موجی تو ترنم بهاری
اینه اخلاق محمدی (ص) رفاقتا اینطوریه ؟ ! ؟
*# صد تبریک و هزار شادباش#*
اینه رسمش !؟!؟
چشماتونو رو خدا نبندین
ولی کفش هست !
آسمان ابریست . . .
لایه ی اذن و تقوی
چشمتون روز بد نبینه

لینک همسایه ها

شب و تنهایی عشق
ಌಌتنهاترین عشق یه عاشق دل شکستهಌ᠐
نشانه
بچه شهید(به یاد شهدا)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو
صفحات خط خطی
خط بارون
دوزخیان زمین
گلهای د نیا
بدون شرح
افرایش صدای گوشی+راه کسب درآمد از اینترنت+عکس بازیگران خانم خارج
نگاهم برای تو
منتظر
صمیمانه
پرسمان قران
توهمات قرن 21
دیــار عـاشقـان
گنجینه قصار
آسمان تکیه به دستان تو دارد عباس
پرواز
زیر آسمان خدا
در گوشی با خدا
انتظار
.:تـــــیم آی تــــــــــی:.
به سوی حقیقت
موجیم که اسودگی ما عدم ماست
یوسف
ساغر مینایی
طرح روزه داری از ولادت تا ولادت در وبلاگ بسیجی 57
وبلاگ شخصی محمد صدارت
سایه ی معشوق
سفر به مدار عشق
به خود اییم و بخواهیم،که انسان باشیم...
کوثر
ندای آسمانی
عطر گل یاس
مسائل جنسی
من دل
پایگاه حوزه
صهبای شهود
سایت شهید آوینی
کشکول
گروه علمی فرهنگی ایات بینات
بچه های مسجد رسول اکرم(ص)

لوگوی همسایه ها

































 

خوندنیای جالب اما دقیق

 

 

آوای آشنا

 

فهرست موضوعی یادداشت ها

تفکر . تلنگر . دل نوشته . کلام دوست .

 

حضور و غیاب

یــــاهـو

 

اشتراک

 

 

خداوند، خونخواهِ [بحقّ] است و خونخواهی [بحق] را دوست دارد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]

اینه رسمش ؟!؟!؟

نویسنده:فاطمه حاجی زاده::: دوشنبه 87/2/16::: ساعت 2:18 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

 

سلام همسایه ها 

 

یه گِله دارم از همه  ، یه شکایت یه سوال

اینه رسمش...اینه رسمش؟!؟!؟

نه ! اینه رسمش... 

بابا ما که اینهمه از بارون گفتیمو رحمت و طراوتو حیات ؛ هیچی به هیچی

بعد از اینهمه گرما و سوز آفتاب و هوار از بی آبی و خشکسالی اینه رسمش

مگه همین شماها نبودین که بعد از نماز دعای بارون میخوندین و خدا خدا میکردین بارون بیاد

مگه نمیگفتین بارون بیاد تا هوا پاک و خنک بشه ، اینطوریه؟

حالا که بارون اومد همه یادتون رفت.........

 

آخی  یکم سبک شدم    ...

 

راستشجریان ازین قراره که  جمعه من و چند تا از دوستانم رفته بودیم نمایشگاه کتاب تو مصلی ؛ حول و هوش ساعت 2 بعد از ظهر بود ، تازه جمعیت از تو نماز خونه بیرون اومده بودن که یه دفعه دیدم آسمون گریش گرفت ؛ قطره قطره رحمت خدا جاری شد

ما که همینطوری وسط محوطه ی بیرون شبستان ماتمون برده بود به آسمون

دونه های درشت بارون میخورد تو صورتمون

منکه از شادی تو پوست خودم نمیگنجیدم ؛ دلم میخواست همینطوری ذل بزنم به ابرا که یه قطره بارون ریخت تو چشمو سرمو انداختم پایین

وقتی به خودم اومدم دیدم همه دارن میدوون ؛ هر کی هر چی دستشه گرفته رو سرشو تند تند میره به سمت شبستان

بعضیام که انگار از قبل فکرشو کرده بودن چتراشونو باز کرده بودن و میگفتن وای کتابامون خیس نشه

اوناییم که تو صف عابر بانکا بون همه رفته بودن زیر بُرد تبلیغاتی که اونجا زده بودنو زیر لب میگفتن ای بابا حالا که نوبت ما شد بارون گرفت

نه صدای شکری بود و نه لبخند رضایتی

از ترس اینکه مریض نشن یا دیرشون نشه دعا دعا میکردن زودتر تموم  شه تا به کارشون برسن

منو دوستامم که تعجب کرده بودیم ازینهمه استقبال پر شور داشتیم از بقیه عکسای یادگاری میگرفتیم

 

حیف که خیلی زود دعاشون به گوش آسمون رسید ؛ آسمون اشکاشو پاک کرد و هوا دوباره آفتابی شد

حیف

 

میگم  خدایا اگر ما شایستگی اینو نداریم که شامل رحمت تو باشیم ، لطفو مهر تو شایستگی و وسعت داره تا ما رو در بر بگیره

خدا جون نکنه به خاطر ناشکریامون از رحمتت محروممون کنی که تو تو رئوفتر و مهربانتر از وصف و فکر منی

 

از آسمونم شرمنده ام که طاقت اشکاشو نداریم  و زود یادمون میره شاید اونم دلش بگیره

 

یا حق



آسمان ابریست و ...

نویسنده:فاطمه حاجی زاده::: سه شنبه 87/2/3::: ساعت 3:21 صبح

 

به نام خداوند بخشنده ی مهربان

 ماه پنهان

آسمان ابریست و تماشای تو بر من سخت است

 کاش ابر ها آب شوند و نابود

گریه ی ابر چه لذت بخش است ، من تو را میخواهم ؛ ماه من

 

سلام دوستان ، نمیدونم شما چقدر دوست دارید وقتی تو خیابون قدم میزنین به آسمون خیره بشین ، منکه خیلی سر به هوا راه میرم

پریشبا ،قبل ازاینکه اون بارون بهاری به عالم نوید تازه شدنو بده ، داشتم میرفتم جایی (البته محض ریا، جهت اطلاع چیکار دارم بگم مام بعضی وقتا میریم مسجد) ،طبق عادت به آسمون خیره شدم ، دیدم ماه به چه خوشگلی تو آسمونه اما ابرا جلوشو گرفتن

راستش خیلی دلم گرفت با اینکه ماه تو هر حالی قشنگه و با شکوه ولی خیلی دلم میخواست دستم میرسد و اون ابرای تیررو از جلوش کنار میزدم تا جلوه گری کنه و دل عالمو ببره و به آسمون پیوند بزنه

آخه این ابرا ظاهر ماهو عوض کردن ؛ دیگه اون حقیقت ناب جریان ندارشت و پنهان شده بود

از یه طرفیم خوشحال بودم که این ماه پشت ابر، بشارت بارون صبح فرداست

اما خوب اینکه آدم ماهو پشت ابرا ببینه و طاقت بیاره سخته دیگه، فقط مژده ی بارون صبحه که آرامش میده

 

 

این روزا  این ماه پشت ابر ، دین خداست (فان اسلموا فقداهتدوا (ال عمران/20) )که پشت ابرای جهالت و ندونم کاری ما آدما پنهان شده و هر روز این ابر ضخیم و ضخیم تر میشه

خوش به حال اونایی که دغدغه ی ماهو دارنو تو فکر بارونن که  یا ایُها الذین آمنوا إن تَنصُرُالله یَنصُرکُم و یُثَبِت أقدامَکم (محمد/7) ؛و چه غافلن اونایی که روشنگری ماهو تو شبای مهتابی ندیدن (یا شایدم خودشونو به ندیدن میزنن)و فکری به حال ابرا نمیکنن که  و من أعرضَ عن ذکری فان له معیشتآ ضنکآ (طه/124)

 اما مگه میشه ندید ؛ کافیه هرکسی یکم سرشو بگیره بالا تا پرتوهای اللهی  هدایت  ماه روحشو نوازش بده

که اگر کسی یه بار طعم این نوازشو بچشه همیشه دلتنگ ماهه

 

طلوع طراوت

 

فردا صبح وقتی طلوع خورشید و طراوت بهار و دیدم تمام غمامو فراموش کردمو تو  پاکی بی آلایش ترنم بهاری غرق شدم

 

خدا کنه مام باشیمو یه روز طلوع خوزشید و طراوت بعد از بارون ظهورو ببینیمو غرق اسلام ناب بشیم

 

به امید اون روز..........

 



یکم درد دل با دوست خدا

نویسنده:فاطمه حاجی زاده::: سه شنبه 87/1/27::: ساعت 5:17 صبح

                                                                  بسم الله الرحمن الرحیم

 

 بابای مهربونم سلامالسلام علیک یا حبیب الله (ص)

همیشه ذل میزدم به آسمونو باهات حرف میزدم تا جایی که دیگه بغض امونم نمیداد و با اشکام صدات میکردم تا دلمو آروم کنی

اینبار این دستامن که دارن درد این بغضو با تو در میون میذارن

آخه بابایی دوباره این خدانشناسا به تو و به قران تو اهانت کردن

اونچه کرده خودشون بود و مستحقشون بود رو به تو و آیین تو نسبت دادن

مگر نه اینکه هر چه تو گفتی کلام خدا بود( ان هو الا وحی یوحی) ، اینا بهش دروغ بستنو تهمت زدن

آره بابایی اومدم از اینهمه غریبیو مظلومیت خدا و پیامبرشو دینش به تو پناه بیارم

ازینهمه دشمنی و جهالت و خودخواهیو خودبینی به تو شکایت کنم

آخه بیراهه تا کجا؟

خواب و غفلت تا کی؟

تا کی میخوان چشاشونو ببندنو حق و نادیده بگیرن

 

ای دلسوزترین بابای عالم

 مگه خدا نگفته ماها گناه کردیم بیایم تو بقل تو تا برامون توبه کنی ، خدا ببخشدمون

آخه بابایی از تو مهربونترم هست؛ که : تو رحمة للعالمینی (انبیا/107)

مگه از تو دلسوزترم هست که :  لقد جاءکم رسول من انفسکم ، عزیز علیه ما عنتم، حریص علیکم بالمومنین رئوف رحیم (توبه/128)

از قرآن کتابی کاملترو سازنده تر هست ؛ که : فیه شفاع للناس(نحل/69)

مگه نمیدونن خشم تو باعث خشم خداست؛ که : من کان عدوآ للله ملائکته و رسله و جبریل و میکال فان الله عدو للکافرین (بقره/98)

 

بابای محبوبم

این نامردما ، هر کار میخوان بکنن بکنن ؛ هیچ ضرری به خدا و تو و اسلام نمیتونن بزنن که ان تکفرو فان الله غنی عنکم و لا یرضی لعباده الکفر (زمر/7)

هر نقشه ای دارن عملی کنن ،خدا خودش بهترین منتقمه :  و مکروا و مکرالله و الله خیر الماکرین (ال عمران/54)

 

با چه رویی از خودم برات بگم ...

از خودم شرمنده ام ، از تو خجالت میکشم که هنوز زنده ام و نفس میکشم و این روزگارو میبینم

شرمنده ام از تنبلیا و کمکاریای خودم که نتونستم از فرصتام خوب استفاده کنمو قدمی تو راهه ترویج دین خدا بردارم، شرمنده ام که اونهمه زحمتای تو وخون دل خوردنا رو اینطوری پاسخ دادم

شرمنده ام که حتی بعضی وقتا دلتو به درد آوردم

اما قل یا عبادی الذین اسرفوا لا تقنطوا من رحمة الله ، ان الله یغفر الذنوب جمیعا (زمر/53) همیشه یه امید تازه بهم میده

پس برام استغفار کن

بازیگوشیا و شیطنتامو بذار به حساب بچگی و دعا  کن دیگه دستمو از دست تو نکشم

دعام کن......

 

 

....................................................................

از دوست خوبم تصویر تازه ممنونم که منو به این موج دعوت کرد

 



<      1   2   3   4   5   >>   >

وب نوشته های من

کلام دوست (الله الصَّمَد)
دوباره سلام و دوباره آغاز کلام
[عناوین آرشیوشده]


[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

©template designed by: www.persianblog.com